Friday, October 15, 2010

هیولا

امروز یک مدرک برده بودم که رییسم امضا کنه که یک لحظه نگاهم کرد و پرسید:امروزچندمه؟گفتم:۱۵.انگار بهش برق وصل کرده باشن گفت:واقعن؟گفتم :آره.گفت:وای فردا سالگرده ازدواجمه و کلا  یادم رفته بود!بعد هم گفت بهتره زنگ بزنم و رستوران رزرو کنم و گر نه پوست سرم کنده است!آخه ۳۵ مین سالگرد ازدواجمون میشه!چه خوب شد که یادم انداختی.من هم گفتم:خواهش میکنم قابلی نداشت!
دلم براش یک جورایی سوخت آخه این آدم برای خودش مقام و منزلتی داره و با وزیر،وزرا نشست و برخواست میکنه ولی از ترس خانومش عرق سرد به پیشونیش نشست.
آیا ما خانومها انقدر ترسناکیم؟

No comments:

Post a Comment