Saturday, November 27, 2010

خوشحالم

خوشحالم چون بعد از حدود دو سال اعصاب خوردی عذاب وجدان و خیلی احساسات منفی دیگه یک جورهایی دارم به آرامش میرسم.وقتی می بینم که شریک زندگیم داره از موفقیتش که براش خیلی زحمت کشیده بود لذت میبره سبک میشم. زمانیکه   دیگه به مرز نا امیدی رسیده بود و هر چاره ای رو امتحان میکرد تا ازاون دور تسلسل باطل بیرون بیاد نمیفهمیدم که منهم دارم ناخواسته باهاش فرو میرم.الان متوجه میشم که چقدر بار بزرگی از روی دوش هر دو تامون برداشته شده.همه چیز بوی امید میده.کاش این حس خوب هیچوقت تموم نشه

No comments:

Post a Comment